پارت صد و نود و نهم

زمان ارسال : ۲۰۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه

- تو روحت لعنتی. یه هفته آخه؟ زنیکه گذاشتی یه هفته رفتی اینور اونورتو...
نام هلن را بلند و کشدار صدا می‌زنم تا جمله‌اش را که دارد به جاهای باریک می‌کشد قطع کنم. وقتی گفته بودم فرصت مرخصی‌ام را با رفتن به اردبیل خواهم گذراند عصبانی شده و کل این یک هفته را از حرصش به من زنگ نزده بود. دوست داشت این چند روز به یک سفر دخترانه برویم و من قبول نکرده بودم. حالا که زنگ زده بودم تا از دلش دربیاور

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Zahra.s

    20

    بادابادا مبارک بادا😂

    ۷ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    😅😅🌺🌺🌺

    ۷ ماه پیش
  • یانا

    20

    بسلامتی مبارکه🥰

    ۷ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    🙏🏻🥰🥰

    ۷ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.